مسیحی: در اسلام خشونت و کشتار و خونریزی وجود دارد؛ اما مسیحیت اینچنین نیست. در قرآن آیات زیادی دربارۀ جهاد یا احکام سنگین وجود دارد؛ درحالیکه خدای ما خدای محبت است.
یمانی: در ابتدا گمان میکنم انتشاراتی که کتاب مقدس شما را چاپ کرده، عهد قدیم و کتاب مکاشفۀ یوحنا از عهد جدید را از آن حذف کرده است! و احتمال دیگر این که هنوز فرصت نکردهاید تمام کتاب مقدسی را که به آن اعتقاد دارید مطالعه کنید! اما احتمال دیگری نیز مطرح میشود که برخلاف احتمال اول و دوم است (یعنی شما میدانید) که به آن نمیپردازیم.
اما بنا بر احتمال اول و دومی که ممکن است برای شما اتفاق افتاده باشد، از کتاب مقدستان شاهد میآورم و سپس نکتۀ مهمی را تقدیم میکنم؛ قبل از آن حتماً اپلیکیشن بابیل را نصب کنید تا به آیات دسترسی داشته باشید:
آیا بر طبق عهد قدیم، خدای شما که میگویید خدای محبت است، دستور به جهاد و کشتار نداد؟ بهاختصار کافی است به این آیات توجه کنید:
(۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «انتقام بنیاسرائیل را از مدیانیان بگیر و بعد از آن به قوم خود ملحق خواهی شد.» ۳ پس موسی قوم را مخاطب ساخت و گفت: «از میان خود مردانی را برای جنگ مهیا سازید تا به مقابلۀ مدیان برآیند و انتقام خداوند را از آنان بگیرند. ۴ هزار نفر از هر سبط از جمیع اسباط اسرائیل برای جنگ بفرستید.» ۵ پس از هزارههای اسرائیل، از هر سبط یک هزار، یعنی دوازدههزار نفرِ مهیاشده برای جنگ انتخاب شدند. ۶ و موسی ایشان را هزار نفر از هر سبط به جنگ فرستاد. ایشان را با فینحاس پسر العازار کاهن که اسباب قدس و شیپورها برای نواختن در دستشان بود به جنگ فرستاد. ۷ و با مدیان طوریکه خداوند موسی را امر فرموده بود، جنگیدند و همۀ مردان را کشتند. ۸ و در میان کشتگان، ملوک مدیان یعنی اِوی و راقَم و صور و حور و رابَع، پنج پادشاه مدیان را کشتند و بلعام بن بَعُوْر را به شمشیر کشتند. ۹ و بنیاسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند و همۀ چهارپایان و احشام و اموالشان را به تاراج بردند. ۱۰ و تمامی شهرها و مساکن و قلعههای ایشان را به آتش سوزانیدند. ۱۱ همهچیز را، خواه انسان و خواه چهارپا، به غنیمت و تاراج بردند. ۱۲ آنگاه اسیران و تاراج و غنیمت را نزد موسی و اِلعازارِ کاهن و جماعت بنیاسرائیل، به اردوگاه واقع در همواریهای موآب، نزد اردن، مقابل اریحا آوردند). (اعداد ۳۱: ۱ تا ۱۲)
(۱۳ و چون یهُوَه، خدایت، آن را به دست تو بسپارد، تمام مردانش را به دم شمشیر بکش. ۱۴ لیکن زنان و اطفال و چهارپایان و آنچه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را که یهُوَه خدایت به تو دهد، بخور. ۱۵ با همۀ شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهرهای این امتها نباشند، چنین رفتار نما. ۱۶ اما از شهرهای این امتهایی که یهُوَه، خدایت، تو را به ملکیت میدهد، هیچ ذینفسی را زنده مگذار. ۱۷ بلکه ایشان را، یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فَرِزّیان و حِوّیان و یبوسیان را چنانکه یهُوَه، خدایت، تو را امر فرموده است، کلاً هلاک ساز). (تثنیه ۲۰: ۱۳ تا ۱۷)
(۱۶ اما در مرتبۀ هفتم، چون کاهنان شیپورها را به صدا درآوردند، یوشع به قوم گفت: «صدا زنید؛ زیرا خداوند شهر را به شما داده است. ۱۷ و خود شهر و هرچه در آن است برای پروردگار حرام خواهد شد و فقط راحاب فاحشه با هرچه با وی در خانه باشد زنده خواهند ماند؛ زیرا رسولانی را که فرستادیم پنهان کرد. ۱۸ و اما شما زنهار خویشتن را از چیز حرام نگاه دارید. مبادا بعد از آنکه آن را حرام کرده باشید، از آن چیز حرام بگیرید و لشکرگاه اسرائیل را حرام کنید و آن را مضطرب سازید. ۱۹ و تمامی نقره و طلا و ظروف مسین و آهنین، وقف خداوند است و به خزانۀ خداوند گذارده شود.» ۲۰ آنگاه قوم صدا زدند و شیپورها را نواختند؛ و چون قوم، صدای شیپورها را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر به زمین افتاد و قوم یعنی هرکس پیش روی خود به شهر برآمد و شهر را گرفتند. ۲۱ و هرآنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند). (یوشع ۶: 16 تا 21)
(۳۴ و یوشع با تمامی اسرائیل از لاخیش به عَجْلون گذشتند و به مقابلش اردو زده، با آن جنگیدند. ۳۵ و در همان روز آن را گرفته، به دم شمشیر زدند و همۀ کسانی را که در آن بودند در آن روز هلاک کرد چنانکه با لاخیش کرده بود. ۳۶ و یوشع با تمامی اسرائیل از عَجْلون به حَبْرُون برآمده، با آن جنگ کردند. ۳۷ و آن را گرفته، آن را با ملکش و همۀ شهرهایش و همۀ کسانی که در آن بودند به دم شمشیر زدند و موافق هر آنچه به عَجْلون کرده بود کسی را باقی نگذاشت؛ بلکه آن را با همۀ کسانی که در آن بودند، هلاک ساخت. ۳۸ و یوشع با تمامی اسرائیل به دَبیرْ برگشت و با آن جنگ کرد. ۳۹ و آن را با ملکش و همۀ شهرهایش گرفت و ایشان را با دم شمشیر زدند و همۀ کسانی را که در آن بودند، هلاک ساختند و او کسی را باقی نگذاشت؛ و بهطوری که به حبرون رفتار نموده بود به دَبیرْ و ملکش نیز رفتار کرد، چنانکه به لِبْنَه و ملکش نیز رفتار نموده بود. ۴۰ پس یوشع تمامی آن زمین یعنی کوهستان و جنوب و هامون و وادیها و جمیع ملوک آنها را زده، کسی را باقی نگذاشت و هر ذینفس را هلاک کرده، چنانکه یهُوَه، خدای اسرائیل، امر فرموده بود. ۴۱ و یوشع ایشان را از قادش بَرْنیع تا غَزّه و تمامی زمین جوشَن را تا جَبَعُون زد. ۴۲ و یوشع جمیع این ملوک و زمین ایشان را در یک وقت گرفت؛ زیرا که یهُوَه، خدای اسرائیل، برای اسرائیل جنگ میکرد. ۴۳ و یوشع با تمامی اسرائیل به اردو در جِلْجال مراجعت کردند). (یوشع 10: 34 تا 43)
(۱ و وقتی یابین ملک حاصُور این را شنید، نزد یوباب ملک مادون و نزد ملک شِمْرُون و نزد ملک اَخْشاف فرستاد، ۲ و نزد ملوکی که بهطرف شمال در کوهستان، و در عربه، جنوب کنَّرُوت، و در هامون و در نافوتْ دورْ، به طرف مغرب بودند، ۳ و نزد کنعانیان به طرف مشرق و مغرب و اَموریان و حِتّیان و فَرِزّیان و یبوسیان در کوهستان، و حِوّیان زیر حَرْمون در زمین مِصْفَه. ۴ و آنها با تمامی لشکرهای خود که قوم بسیاری بودند و عدد ایشان مثل ریگ کنارۀ دریا بود با اسبان و ارابههای بسیار بیرون آمدند. ۵ و تمامی این ملوک جمع شده، آمدند و نزد آبهای میرُوم در یک جا اردو زدند تا با اسرائیل بجنگند. ۶ و خداوند به یوشع گفت: «از ایشان مترس؛ زیرا که فردا چنین وقتی جمیع ایشان را کشتهشده، به حضور اسرائیل تسلیم خواهم کرد و اسبان ایشان را پی خواهی کرد، و ارابههای ایشان را به آتش خواهی سوزانید.» ۷ پس یوشع با تمامی مردان جنگی به مقابله ایشان نزد آبهای میرُوم ناگهان آمده، بر ایشان حمله کردند. ۸ و خداوند ایشان را به دست اسرائیل تسلیم نمود، که ایشان را زدند و تا صیدون بزرگ و مِسرَفوت مایم و تا وادی مِصْفَه به طرف شرقی تعاقب کرده، کشتند، به حدی که کسی را از ایشان باقی نگذاشتند. ۹ و یوشع بهطوری که خداوند به وی گفته بود، با ایشان رفتار نموده، اسبان ایشان را پی کرد و ارابههای ایشان را به آتش سوزانید. ۱۰ و یوشع در آن وقت برگشت و حاصور را گرفته، ملکش را با شمشیر کشت؛ زیرا حاصور قبل از آن سر جمیع آن ممالک بود. ۱۱ و همۀ کسانی را که در آن بودند به دم شمشیر کشته، ایشان را کلاً هلاک کرد و هیچ ذیحیاتی باقی نماند و حاصور را به آتش سوزانید. ۱۲ و یوشع تمامی شهرهای آن ملوک و جمیع ملوک آنها را گرفت و ایشان را به دم شمشیر کشته، کلاً هلاک کرد؛ بهطوری که موسی بندۀ خداوند امر فرموده بود. ۱۳ لکن همۀ شهرهایی که بر تلهای خود استوار بودند، اسرائیل آنها را نسوزانید، سوای حاصور که یوشع آن را فقط سوزانید. ۱۴ و بنیاسرائیل تمامی غنیمت آن شهرها و چهارپایان آنها را برای خود به غارت بردند؛ اما همۀ مردم را به دم شمشیر کشتند، به حدی که ایشان را هلاک کرده، هیچ ذیحیاتی را باقی نگذاشتند. ۱۵ چنانکه خداوند، بندۀ خود، موسی را امر فرموده بود؛ همچنین موسی به یوشع امر فرمود و یوشع همینطور عمل نمود و چیزی از جمیع احکامی که خداوند به موسی فرموده بود، باقی نگذاشت. ۱۶ پس یوشع تمامی آن زمین کوهستان و تمامی جنوب و تمامی زمین جوشَن و هامون و عربه و کوهستان اسرائیل و هامون آن را گرفت. ۱۷ از کوه حالَق که بهسوی سَعیر بالا میرود تا بعل جاد که در وادی لبنان زیر کوه حَرْمان است و جمیع ملوک آنها را گرفته، ایشان را زد و کشت. ۱۸ و یوشع روزهای بسیار با این ملوک جنگید. ۱۹ و شهری نبود که با بنیاسرائیل صلح کرده باشد، جز حِوّیانی که در جَبَعُون ساکن بودند و همۀ دیگران را در جنگ گرفتند. ۲۰ زیرا از جانب خداوند بود که دل ایشان را سخت کند تا به مقابلۀ اسرائیل درآیند و او ایشان را کلاً هلاک سازد و بر ایشان رحمت نشود؛ بلکه ایشان را نابود سازد چنانکه خداوند به موسی امر فرموده بود. ۲۱ و در آن زمان یوشع آمده، عناقیان را از کوهستان از جبرون و دَبیرْ و عناب و همۀ کوههای یهودا و همۀ کوههای اسرائیل منقطع ساخت و یوشع ایشان را با شهرهای ایشان کلاً هلاک کرد. ۲۲ کسی از عناقیان در زمین بنیاسرائیل باقی نماند؛ لیکن در غزا و جَتْ و اَشْدُود بعضی باقی ماندند. ۲۳ پس یوشع تمامی زمین را برحسب آنچه خداوند به موسی گفته بود، گرفت؛ و یوشع آن را به بنیاسرائیل برحسب فرقهها و اسباط ایشان به ملکیت بخشید و زمین از جنگ آرام گرفت). (یوشع ۱۱: ۱ تا ۲۳)
(۱ و سموئیل به شائول گفت: «خداوند مرا فرستاد که تو را مسح نمایم تا بر قوم او، اسرائیل، پادشاه شوی. پس الآن آواز کلام خداوند را بشنو. ۲ یهُوَه صبایوت چنین میگوید: آنچه عمالیق به اسرائیل کرد، به خاطر داشتهام که چگونه هنگامیکه از مصر برمیآمد، با او در راه مقاومت کرد. ۳ پس الآن برو و عمالیق را شکست داده، جمیع مایملک ایشان را کلاً نابود ساز و بر ایشان شفقت مفرما، بلکه مرد و زن و طفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بکش.»). (۱ سموئیل ۱۵: ۱ تا ۳)
و آیا انبیایی که به آنها معتقدید، احکام را اجرا نمیکردند؟ آیا سموئیل نبی، اجاج را تکهتکه نکرد؟
(۳۲بعد سموئیل گفت: «اجاج، پادشاه عمالیقیان را به حضور من بیاورید.» اجاج را با ترسولرز آوردند، او با خود میگفت: «چقدر مرگ تلخ است!» ۳۳ سموئیل گفت: «همانطور که شمشیر تو مادران را بیاولاد کرد، مادر تو هم مانند همان مادران بیاولاد میشود.» این را گفت و اجاج را در حضور خداوند در جلجال تکهتکه کرد). (۱ سموئیل ۱۵: ۳۲- ۳۳).
و آیا ایلیای نبی، انبیای بعل را نکشت؟
(ایلیا دستور داد: «انبیای بعل را دستگیر کنید؛ نگذارید هیچکس بگریزد.» مردم همه را دستگیر کردند و ایلیا آنها را در کنار وادی قیشون برد و در آنجا ایشان را کشت). (۱ پادشاهان ۱۸: ۴۰).
علاوه بر اینها در کتاب مقدس شما چنین احکامی وجود دارد:
دستور به سوزاندن:
(و اگر کسی زنی و مادرش را بگیرد، این قباحت است. او و ایشان به آتش سوخته شوند، تا در میان شما قباحتی نباشد(. (لاويان ۲۰: ۱۴).
دستور به کشتار مرتدان:
(12 اگر دربارۀ یکی از شهرهایی که یهوه خدایتان برای سکونت به شما میدهد، بشنوید که 13 برخی اشخاص فاسد از میان شما بیرون رفته، مردمان شهر را منحرف ساخته و گفتهاند: «بیایید تا رفته خدایان غیر را - که شما نمیشناسید - عبادت کنیم»
14 آنگاه تفحص و تحقیق کرده، بهدقت پُرسوجو کنید. اگر دیدید آن امر صحت دارد و شکی نیست که آن عمل کراهتآور در میان شما رخ داده است 15 بهیقین باید مردمان آن شهر را از دم تیغ بگذرانید. شهر را با هرآنچه در آن است همراهِ چهارپایانش، از دم تیغ گذرانده، به نابودی کامل بسپارید. 16 همۀ غنایم آن را در وسط میدان شهر گرد آورده، شهر را با همۀ غنایمش برای یهوه خدایتان چون قربانی تمامسوز، به آتش بسوزانید و برای همیشه تَلی باشد و دیگر بار ساخته نشود). (تثنيه ۱۳)
دستور به سنگسار:
(۱۸ اگر کسی را پسری سرکش و فتنهانگیز باشد، که سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد، و هرچند او را تأدیب نمایند ایشان را نشنود، ۱۹ پدر و مادرش او را گرفته، نزد مشایخ شهرش به دروازۀ محلهاش بیاورند. ۲۰ و به مشایخ شهرش گویند: «این پسر ما سرکش و فتنهانگیز است، سخن ما را نمیشنود و مسرف و میگسار است.» ۲۱ پس جمیع اهل شهرش او را به سنگ سنگسار کنند تا بمیرد؛ پس بدی را از میان خود دور کردهای و تمامی اسرائیل چون بشنوند، خواهند ترسید). (تثنیه ۲۱).
دستور کشتار کسانی که در روز سبت کار کنند:
(1 موسی همۀ جماعت بنیاسرائیل را گرد آورد و بدیشان گفت: «این است آنچه خداوند شما را به انجام آن فرمان داده است 2 شش روز کار میباید کرد؛ اما روز هفتم روز مقدس برای شما باشد، سَبَّتِ فراغت برای خداوند. هرکه در این روز کاری کند باید کشته شود). (خروج ۳۵)
اما در رابطه با عیسی، احمدالحسن فرمودند: «...آیا عیسی(ع) نگفت که هرکس میخواهد دنبالهرو من باشد، صلیبش را با خودش حمل کند؟! به اعتقاد شما او از این سخن چه قصدی داشت؟ آیا میتوانی اینگونه تصور کنی که منظور او این بوده که هرکه میخواهد از او و از حقی که از سوی خداوند سبحان آورده است، پیروی کند، حق را تسلیم کافران کند تا او را بکُشند و به صلیب بکِشند؟! یا منظور او از این سخن که «هرکسی میخواهد از من پیروی کند، باید صلیبش را با خودش حمل کند» قیام علیه کفر و ظلم و عصیانگری است؟!
غیر از پیشوایان کفر و گمراهی و سرکشی، کس دیگری با عیسی(ع) به نبرد برنخاست؛ چه پیشوایان علمای بیعمل یا رومیان.
جنگ و نبرد به عِدّه و عُدّه نیاز دارد؛ درحالیکه به همراه عیسی(ع) هیچ عِدّه و عُدّهای نبود و آن کسانی هم که به او ایمان آورده بودند، چه کسانی بودند و چقدر آماده بودند که زندگی خودشان را فدای او کنند؟! پاسخ این سؤال را پیدا کن؛ در این صورت خواهی دید که عیسی(ع) چارهای جز پناهبردن به خداوند سبحان نداشت تا او را بهسوی خودش بالا ببرد. آیا عیسی(ع) از کسانی که ادعای ایمانآوردن به او را داشتند نخواست که از پرداخت مالیات (سکهها) به قیصر خودداری کنند؟! آیا آنها خودداری کردند؟! آنان او را در چنین فرمانی تنها گذاشتند؛ پس یاریندادنش در جنگ و نبرد از سوی آنها بسیار واضحتر و آشکارتر است. ... .» (پاسخهای روشنگرانه، جلد دوم، بخشی از پاسخ به پرسش ۱۱۳)
احمدالحسن در کتاب دیگری فرمودند: «بهعلاوه، اینکه عیسی(ع) به پیروانش میفرماید: «هرکس میخواهد از من پیروی کند، باید صلیبش را بر پشتش حمل کند»، یعنی ایشان (ع) به قیام علیه ظلم و فساد دعوت میکند و پیروانش را به جهاد و پیکار در راه خدا دستور میدهد. صلیب در آن روزگار همانند کفن امروزی برای ماست؛ یعنی گویا ایشان(ع) به پیروانش میفرماید که هرکس میخواهد مرا پیروی کند باید کفنش را با خود داشته باشد.»(کتاب «جهاد درب بهشت است»)
قضیۀ جنگ با دشمنان خدا حتی در عهد جدید نیز وجود دارد؛ بهطور مثال در کتاب مکاشفه، اصحاح ۱۹ که از شخصیت سوار بر اسب سفید (که نزد مسیحیان، عیسی مسیح هست) و کشتار او سخن به میان آمده است؛ بدون درنظرگرفتن آیات دیگری از منجی در عهد قدیم که نشاندهندۀ کشتار اوست و مسیحیان معتقدند که او همان عیسی هست. (ر.ک. اشعیا، اصحاح ۱۱ و ۶۳).
پس شما با اشکالگرفتن از قرآن، از خدای محبت خودتان و کتاب مقدستان و انبیای خدا اشکال میگیرید. در عقیدهتان تعصب نداشته باشید!
در ارتباط با آیات جهاد در قرآن، به کتاب (سیزدهمین حواری) نوشتۀ احمدالحسن رجوع کنید؛ چراکه آیات در آنجا بررسی شدند و بیان تمام آیات و قراردادن تفسیر آن، زمانبر و دشوار است.
کتاب (سیزدهمین حواری) را دانلود کنید و در فهرست بهراحتی میتوانید بخش مربوط به جهاد را بیابید. در این کتاب، احمدالحسن آیات مرتبط با جنگ در قرآن را بررسی کردند و به شبهات پاسخ دادند.