نحوه ورود اسرائیلیات به اسلام:
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از عقاید وارد شده از دین یهود به درون اسلام، عقیده تجسیم خداوند متعال (جلّ و علی) میباشد. این عقیده توسط قصهپردازان و یهودیانی که به ظاهر مسلمان شده بودند ولی در زیر لباس مسلمانی، عقاید انحرافی یهود در مورد خداوند و پیامبرانش را در میان مسلمانان رواج میدادند، وارد اسلام شد.
در میان این راویان یهودی به ظاهر مسلمان، نام چند تن میباشد که بسیار خودنمایی میکند، از جمله کعب الاحبار که اهل سنت و وهابیت بسیار به وی ارادت دارند. وی از راویان صحیحین بخاری و مسلم بوده و نقش اساسی در وارد کردن اسرائیلیات به اسلام دارد.
ذهبی در "سیر اعلام النبلاء" ج 3 ص 489 شماره 111 ذیل ترجمه " کعب الاحبار" چنین میگوید:
" فجالس أصحاب محمد صلى الله عليه وسلم، فكان يحدثهم عن الكتب الاسرائيلية، ويحفظ عجائب."
(کعب الاحبار با اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و سلم) مجالست میکرد و برای آنان از کتب یهودیان سخن میگفت و عجایب و غرایب را حفظ داشت).
در کتب اهل سنت بیشتر روایات تجسیم از ابوهریره نقل شده، کسی که عنوان "راویة الاسلام" را به دوش میکشد و از همهی اصحاب رسول خدا احادیث بیشتری نقل کرده است. اما این مسئله مربوط میشود که به رابطهی نزدیکی که بین وی و کعب برقرار بوده است. احمد حنبل در "مسند" ج 2 ص 275 به سند صحیح نقل میکند:
" القاسم بن محمد قال اجتمع أبو هريرة وكعب فجعل أبو هريرة يحدث كعبا عن النبي صلى الله عليه وسلم وكعب يحدث أباهريرة عن الكتب."
(قاسم بن محمد بن ابی بکر میگوید: ابوهریره و کعب با هم مینشستند. پس ابوهریره از نبی اکرم برای کعب حدیث میگفت، و کعب از کتبش برای وی حدیث می آورد).
این مجالستها به گونهای بود که ابوهریره عالمترین افراد به تورات شده بود! ذهبی در ترجمه ابوهریره در "سیر اعلام النبلاء" ج 2 ص 600 از قول کعب الاحبار چنین میگوید:
" فقال كعب: ما رأيت أحدا لم يقرأ التوراة أعلم بما فيها من أبي هريرة. "
(کسی را ندیدم که تورات را نخوانده باشد ولی همانند ابوهریره به مطالب آن عالم باشد).
اما این نشست و برخاستها یک ضرر عمده داشت، و آن اختلاط احادیث رسول خدا بود و آنچه کعب از کتب یهود برای ابوهریره نقل میکرد. ابن كثير در کتاب "البداية والنهاية" ج 8 ص 117 به سند صحیح از طریق مسلم نیشابوری صاحب صحیح و دارمی صاحب سنن نقل میکند که:
" قال مسلم بن الحجاج: حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن الدارمي، ثنا مروان الدمشقي عن الليث بن سعد، حدثني بكير بن الأشج. قال: قال لنا بسر بن سعيد: اتقوا الله وتحفظوا من الحديث، فوالله لقد رأيتنا نجالس أبا هريرة فيحدث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم ويحدثنا عن كعب الأحبار ثم يقوم فأسمع بعض ما كان معنا يجعل حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم عن كعب، وحديث كعب عن رسول الله صلى الله عليه وسلم، وفي رواية يجعل ما قاله كعب عن رسول الله، وما قاله رسول الله عن كعب، فاتقوا الله وتحفظوا في الحديث."
(بسر بن سعید میگفت: از خدا بترسید و از حدیث محافظت کنید. به خدا قسم ما با ابوهریره مینشستیم، او برای ما از رسول خدا و همچنین از کعب الاحبار حدیث نقل میکرد. سپس بر میخواست و نزد دیگران حدیث میگفت. قسمتی از حدیث رسول خدا را به کعب و قسمتی از حدیث کعب را به رسول خدا نسبت میداد!! در روایت کردن، آنچه کعب گفته بود را عن رسول الله قرار میداد، و آنچه رسول خدا فرموده بود عن کعب قرار میداد!! از خدا بترسید و از حدیث محافظت کنید).
به همین دلیل است که ابوهریره از سوی شعبه عالم بزرگ اهل سنت متهم به تدلیس شده است! ابن کثیر در "البداية والنهاية" ج 8 ص 117 و 118 در این باره مینویسد:
" قال يزيد بن هارون: سمعت شعبة يقول: أبو هريرة كان يدلس -أي يروي ما سمعه من كعب وما سمعه من رسول الله صلى الله عليه وسلم ولا يميز هذا من هذا- ذكره ابن عساكر.
وكان شعبة يشير بهذا إلى حديثه "من أصبح جنبا فلا صيام له" فإنه لما حوقق عليه قال: أخبرنيه مخبر ولم أسمعه من رسول الله صلى الله عليه وسلم. "
(یزید بن هارون میگوید: شنیدم شعبه میگفت: ابو هریره تدلیس میکرد. یعنی هم آنچه از کعب الاحبار شنیده بود و هم آنچه از رسول خدا شنیده بود، هر دو را روایت میکرد. این را ابن عساکر گفته است.
و شعبه به این حدیث ابوهریره اشاره کرده که: هر کس جنب شد، روزه ندارد! " وقتی از او تحقیق شد گفت: کسی مرا از آن خبر داده و من آن را از رسول خدا نشنیدهام).
ابن کثیر موارد فراوانی را در تفسیرش مشخص کرده که جزء اسرائیلیات امثال کعب است، اما در کتب حدیثی اهل سنت توسط ابوهریره به رسول خدا نسبت داده شده است! از جمله در "تفسیر" ج 3 ص 111 ذیل داستانی از قوم یاجوج و ماجوج مینویسد:
" ولعل أبا هريرة تلقاه من كعب فإنه كان كثيرا ما كان يجالسه ويحدثه فحدث به أبو هريرة فتوهم بعض الرواة عنه أنه مرفوع فرفعه."
(شاید ابوهریره این داستان را از کعب الاحبار گرفته باشد، زیرا بسیار با او مینشست و برایش حدیث میگفت. ابوهریره از او حدیث گرفته و برخی از روات فکر کردهاند که آن حدیث رسول خداست).
ابن کثیر در تفسیر خود ج 3 ص 379 در یک نتیجهگیری در مورد احادیث اسرائیلی وارد شده در کتب اهل سنت چنین میگوید:
" والأقربُ في مثل هذه السياقات أنها متلقَّاةٌ عن أهل الكتاب، مما وُجد في صُحُفهم، كروايات كعب ووَهْب، سامحهما الله فيما نقلاه إلى هذه الأمة من أخبار بني إسرائيل، من الأوابد والغرائب والعجائب، مما كان وما لم يكن، ومما حُرِف وبدِّل ونُسِخَ. وقد أغنانا الله سبحانه عن ذلك بما هو أصحُّ منه وأنفعُ وأوضحُ وأبلغُ. ولله الحمد والمنة "
(اقرب اینگونه است که مواردی اینچنین از اضافات اهل کتاب است که در صحف آنها پیدا میشود مانند روایات کعب الاحبار و وهب بن منبه که از اخبار عجیب و غریب بنی اسرائیل برای مسلمانان نقل میکردند. که برخی وجود داشته و برخی وجود نداشته و تحریف و تبدیل شدهاند. و خداوند ما را مستغنی از این مطالب قرار داده است بواسطه آن چیزی که صحیحترین و نافعترین و واضحترین از آنهاست).
بوسیله همین به ظاهر مسلمانان بود که روایات تجسیم و قصههای تحریف شده یهود وارد دین اسلام شد.
از آنجا مجال این نوشتار در مورد تجسیم است و در مورد قصههای تحریف شده نیست، به دو روایت از روایات تجسیم که از قول کعب الاحبار و ابوهریره نقل شده اشاره میکنیم.
طبری در تفسیر خود ج 25 ص 6 چنین میگوید:
" جاء رجل إلى كعب فقال: يا كعب، أين ربنا؟ فقال له الناس: دق الله تعالى، أفتسأل عن هذا؟
فقال كعب: دعوه فإن يك عالما ازداد وإن يك جاهلا تعلم. سألت: أين ربنا؟ وهو على العرش متكى واضع إحدى رجليه على الاخرى... ومسافة هذه الارض التى أنت عليها خمسمائة سنة ومن الارض إلى الارض مسيرة خمسمائة سنة وكثافتها خمسمائة سنة حتى تم سبع ارضين. ثم من الارض إلى السماء مسيرة خمسمائة سنة وكثافتها خمسمائة سنة، والله على العرش متكى ثم تفطر السماوات.
ثم قال كعب: اقرأو إن شئتم " تكاد السموات يتفطرن من فوقهن الآية... . "
(شخصى نزد كعب الاحبار آمد و پرسيد: خداى ما كجاست؟ مردم به او گفتند: خدا بالاتر از اينهاست، اين چه سئوالى است كه مىكنى؟
كعب گفت: رهايش كنيد، اگر عالم باشد، علمش بيشتر مىشود و اگر جاهل باشد، ياد مىگيرد. مىپرسى خدايمان كجاست؟ خداوند بر روى عرش تكيه داده و يك پايش را روى پاى ديگر انداخته است. زمينى را كه بر روى آن هستى، مقدار آن پانصد سال است و از اين زمين تا زمين ديگر مسير پانصد سال و حجم آن هم پانصد سال، تا آنكه هفت زمين تمام شود و سپس از زمين تا آسمان هم مسير پانصد سال است و حجم آن هم پانصد سال و خداوند هم بر عرش تكيه داده، اين است كه آسمانها از سنگينىاش در حال تركيدن است. اگر بخواهيد مىتوانيد آيه را اينگونه بخوانيد " تكاد السموات يتفطرن من فوقهن... " تا آخر آيه... ).
بخاری در صحیح خود ج 6 ص 48 چنین میگوید:
"عن أبي هريرة رضي الله عنه قال قال النبي صلى الله عليه و سلم .... فأما النار فلا تمتلئ حتى يضع رجله فتقول قط قط قط فهنالك تمتلئ ويزوى بعضها إلى بعض "
(ابوهریره از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم چنین میگوید: و أمّا آتش، پس آن پر نميشود تا آنكه (خداوند) پايش را (در آن) قرار ميدهد در اين هنگام است كه (جهنّم) ميگويد بس است بس است (و در بعض روايات سه بار آن را ميگويد). اينجاست كه جهنّم پر ميشود و قسمتهاي مختلف آن به هم جمع ميشوند).
همین دو روایت نشان از اوج انحرافی است که احادیث ابی هریره و کعب الاحبار وارد دین اسلام نموده است.
البته شارحین بخاری و مسلم و دیگر کتب اهل سنت سعی کردهاند که این احادیث را تفسیر به رای کرده و تجسیم را از این احادیث رد کنند، ولی کسی که اندک آشنایی با زبان عربی داشته باشد خواهد فهمید که متن این احادیث چگونه صراحت دارند بر اینکه راویان این احادیث (ابوهریره و به تبع وی بنیامیه) چگونه در اعتقاد انحرافی تجسیم، که تحفه یهود به اسلام است، غرق شدهاند!
پس مشخص شد که وارد کنندگان این عقاید به اسلام چه کسانی بودهاند!! و بسیار مشخص است که چه کسانی این وارد کنندگان عقاید انحرافی را قبول داشته و روایات آن را به عنوان صحیحترین روایات دانسته و این وارد کنندگان را با القابی مانند " راویة الاسلام " و غیر آن میستایند!!!